سایه خاکستری   2009-03-15 16:00:04

چه هوایی، ابری است که نمیبارد و آفتابی که نمیتابد، من خانه تکانی کرده‌ام، سنبلها، نرگسها و لاله‌هایم جوانه زده‌اند. سبزه‌هایم سبز شده‌اند و منتظر بهارم که از راه برسد، نوروز را جشن بگیریم و پنجره‌ها را بگشاییم ونفس در هوایی پر از عطر شکوفه‌های بهاری بکشیم. اما کجاست قطره نوری که بجای باران ببارد وسرمستمان کند؟ این ابرهای فشرده که آسمان را کبود کرده‌است، سالهاست که بر سرماست. پاییز میبارد، زمستان میبارد، بهار میبارد، وتابستان هم! اگر باور نمیکنید بیایید از نزدیک ببینید. وقتی از آسمان خاکستری مینویسند ما را بیاد بیاورید که بیش از بیست سال است که در آرزوی بیدار شدن در هوای آفتابی حتا خوابش را نمیبینیم. باور کنید نعمتی است آفتاب داشتن تا حدی که اینجا کسی نام دخترش را سایه نمیگذارد. سایه اینجا مفهوم گنگی دارد. سایه سرد است، سایه تاریک است. سایه غمگین است، سایه را بهتر است فراموش کنیم. اما بهار میاید، نوروز هم، ومن هنوز آفناب را بخاطر میاورم...


نام
پیام
Write all letters which are not black!
حروفی که سیاه نوشته نشده در پنجره وارد کنید.

روز نوشتها

یادها

شعرها

از دیگران

من و جنهایم

داستانها

انتخابات